کاش

کاش حقیقت می ماند

وکاش نگفته ها را می گفتی و میرفتی

کاش انسانها یک رنگ بودن

 و روی دیگر می ماند برای سکه

 کاش یکرنگی بود وسادگی

کاش رنگها می ماند برای پر شاپرکها

کاش ،کاش..........

فقط تو

خیلی وقته از چشام ، بی تو بارون می باره
دل نا امیدمن، تو رو آرزو داره
 دل نا امید من ،‌ تو رو آرزو داره
 ای همیشگی ترین ، آه ای دورترین
سوختن کار من است ، نگرانم منشین
راست می گفتی تو ، دیگر اکنون دیر است
دوستی و دوری ، آخرین تقدیر است
راست می گفتی تو ، باید از عشق برید
از چنین پایانی به سر آغاز رسید
شکستی و شکستم ، گسستی و گسستم
چه بودی و چه بودم ، چه هستی و هستم
 تو رها از من باش ،‌ ای برایم همه کس
 زیر آوار قفس ، مانده ام من ز نفس
تو و خورشید بلند ، من و شب های قفس
 بعد از این با خود باش ، یاد تو ما را بس
 شکستی و شکستم ، گسستی و گسستم
چه بودی و چه بودم ، چه هستی و هستم

وقتی مسیحی ها میمیرن
 
رو قبرشون یه صلیب میذارن یعنی :
 
یکی اینجا مرده
 
تو هم یه صلیب به گردنت آویزون کن که
 
همه بدونن من تو قلبت مردم

اشک من ماتم گرفته

او خبر دارد که دیگر

 ناله ام پایان گرفته

قطره اشکی دوای درد من بود

این زمان آن اشک هم پایان گرفته

و آن دوای درد بی درمان من هم

ماتمی دیگر گرفته .....!!!  

وقتی مسیحی ها میمیرن
 
رو قبرشون یه صلیب میذارن یعنی :
 
یکی اینجا مرده
 
تو هم یه صلیب به گردنت آویزون کن که
 
همه بدونن من تو قلبت مردم
 

همه رفتند کسی دورو برم نیست چنین بی کس شدن در خاطرم نیست

که پشت دستمو داغ میکنم که تا زنده ام عاشق هیچکی نشم عاشق هرکی بشم خیالی نیست لااقل عاشق تو یکی نشمهمه رفتند کسی دورو برم نیست   چنین بی کس شدن در خاطرم نیست

  

سالها بود که در مزار تنهاییم خفته بودم
ناگاه با مشتی آب سرد برروی مزارم برآشفتم
بوی چند شاخه گل مریم مشامم را نوازش داد
بعد از سالیانی احساس کردم نمرده ام!
دختری سیاه پوش برسر مزارم فاتحه میخواند
وجودم به لرزه افتاد
او که بود ؟؟
آیا او همانی بود
که با دستانش مرا به قعر خاک تبعید کرده بود ؟
خاطرات در برابرم صف کشیدند
موهای خاک خورده ام را
میان دستان استخوانی ام فشردم
حفره خالی چشمانم لبریز از اشک شد
احساس مرگ و زندگی بر قلبم چنگ میزد
میان دلهره و تردید دختر سیاه پوش رفت
ولی هنوز خاطراتی که در ذهنم بر آنها
 
مهر باطل زده بودم در برابرم نقش می بستند
آه چه غم انگیز بود خاطره روز مرگم

وجودم را سراسر عشق فرا می گیرد

دوستت دارم

تقدیم به او

کسانی که میگن عشق دروغه

یا تا حالا عاشق نشدند و یا کسی رو که دوست داشتند از دست دادند

کسانی که عشق خودشونو از دست دادند فکر میکنند که همه چیزشونو از دست دادند.

کسانی که عشق شونو از دست دادند هر روز به فکر راهی برای خودکوشی می اندیشند.

ولی کسی که عشق شو از از دست داده نباید بگه که عشق دروغه  چون عشق دروغ نیست

و خود اونا هستن که رسم عاشقی و بلد نیستن .

پس عشق دروغ نیست که هیچ .    واقعیت محض است

سعی کنین کسی رو دوست داشته باشین که لیاقت عشق شما رو داشته باشه

عاشق کسی باش که عاشقت باشه

به یاد بیار

** درد دل عاشـق و معـشوق**

اگه می تونستم تو  دنیا  یه  چیزه  دیگه باشم

دوست داشتم اشک تو باشم

این روزها نیز اشک، چرک کف دست است. میآید و میرود

شاید این را نمی دونستی که:

 خسته از آوارگی ها

   آسمان با ما غریبه

   دست ما تنها و خالی

   قلب آدم ها غریبه

   بی محبت هر نگاهی

   شیشه چشما غریبه

   از برای بی پناهان

   گردش دنیا غریبه

 

   خفته بر لبهای کوچه

   نغمه های آشنایی

   در خیابان های ساکت

   مانده تنها رد پایی

  
   خاک من کو خاک من کو

   خانه من در وطن کو

   ای خدا اینجا وطن نیست

   عشق من ایران من کو

  
   آنکه سامانی ندارد
  
   سر به خشت غم گذارد

   تن به طوفان می سپارد

   آنکه دیواری ندارد

   آسمان بر شوره زاران

   قطره ای باران نبارد

   در دل آواره هرگز

   دانه شادی نکارد

معنی عاشق شدن رو آخرش هم نفهمیدی

نقشه هایی طلایی

قول های بی حساب وکتاب

قرارهای یواشکی

ساعت های پر تب وتاب

خیال کردم نباشی دنیا به آخر میرسه

اگه که روز بری سفر عمره من هم سر میرسه

بازی دیگه تموم شده به آخر خط رسیدیم

معنی عاشق شدن رو آخرش هم نفهمیدی

                                                        

                       یادش بخیر اون روزها که خواب رنگی میدیدم

                          من بودم و توبودی و  هزار تا وعده و وعید

                            قصه ما به سر رسیده دنیا به آخر نرسید

                                دل که پا بند تو بود از تو وعاشقی برید

                             بازی دیگه تموم شد به آخر خط رسیدیم

                             معنی عاشق شدن رو آخرش هم نفهمیدی