آسمان با ما غریبه
دست ما تنها و خالی
قلب آدم ها غریبه
بی محبت هر نگاهی
شیشه چشما غریبه
از برای بی پناهان
گردش دنیا غریبه
خفته بر لبهای کوچه
نغمه های آشنایی
در خیابان های ساکت
مانده تنها رد پایی
خاک من کو خاک من کو
خانه من در وطن کو
ای خدا اینجا وطن نیست
عشق من ایران من کو
آنکه سامانی ندارد
سر به خشت غم گذارد
تن به طوفان می سپارد
آنکه دیواری ندارد
آسمان بر شوره زاران
قطره ای باران نبارد
در دل آواره هرگز
دانه شادی نکارد
نقشه هایی طلایی
قول های بی حساب وکتاب
قرارهای یواشکی
ساعت های پر تب وتاب
خیال کردم نباشی دنیا به آخر میرسه
اگه که روز بری سفر عمره من هم سر میرسه
بازی دیگه تموم شده به آخر خط رسیدیم
معنی عاشق شدن رو آخرش هم نفهمیدی
یادش بخیر اون روزها که خواب رنگی میدیدم
من بودم و توبودی و هزار تا وعده و وعید
قصه ما به سر رسیده دنیا به آخر نرسید
دل که پا بند تو بود از تو وعاشقی برید
بازی دیگه تموم شد به آخر خط رسیدیم
معنی عاشق شدن رو آخرش هم نفهمیدی
به قلبم خانه کردی بد نکردی
مرا دیوانه کردی بد نکردی
چه خوش شیرین نگاهی با تبسم
به من دزدانه کردی بد نکردی
بگرد آتش شمع ات دلم را
خوشا پروانه کردی بد نکردی
درین گیتی مرا با عقل جانم
زهی بیگانه کردی بد نکردی
که بهمن را به افسونی در عالم
عجب افسانه کردی بد نکری