-
تجلی عشق
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 15:11
-
بی پناه
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 15:10
بی
-
زیبا
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 15:08
-
ناز گل
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 15:07
-
نگاه عشق
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 15:04
-
نیمه سیب
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 14:56
-
زندگی غربی
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 14:54
-
معصومیت ازدست رفته
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 14:49
-
پاییز عشق
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 21:56
-
خواب مهتاب
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 21:54
-
دل نشین
شنبه 5 فروردینماه سال 1385 21:48
-
ارمغان
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 11:27
پنجره های امید را باز کن واشتیاق باران برای فرود را بنگر! بنگر که چگونه گونه های پنجره را خیس می کند! بنگر که چگونه لحظات ناب عشق را برایمان به ارمغان می اورد! بارانی که در سکوتش عظمت اسمان نهفته است وگلایه ها دارد از تنهایی قطره هایش...!
-
شوق وصالت
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 11:25
امشب شوق باریدن دارم می خواهم ببارم در سرزمین نگاهت و در اغوش گیرم پونه های خاکی یادت را. امشب شوق پریدن دارم می خواهم شاپرکی با شم و در اسمان دلت به پرواز در ایم و در ابر نفسهایت ارام گیرم. امشب شوق سوختن دارم می خواهم خاکستر شوم در اتش اشتیاق دستان تو و گهگاهی شعله ور شوم با نسیم عشقت. امشب شوق دریا شدن دارم می...
-
تو مال منی
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 11:24
به گنج مسجد تو اعتکاف خواهم کرد به دورکعبه چشمت طواف خواهم کرد در این هوای گرفته که مرگ می بارد به مرگ خود اعتراف خواهم کرد..... اگر چه کار خلافی است عاشقی در این جنون مدام خلاف خواهم کرد فقط برای تو شعر از غلاف بیرون است قدم بر دل بگذاری غلاف خواهم کرد مرا در جهان قطره اشکیست سرمایه آن را هم به تو تقدیم خواهم...
-
اونی که
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 11:22
اون کیه؟ اونی که موهای به رنگ شبش آرامش رو تو وجودم میکاره اونی که نگاهای کوچک پر از محبتش بذر عشق رو تو قلبم می پاشه اون کیه؟ اونی که تنش بوی گل یاس میده اونی که نوازش دستاش بهم احساس تو رویا بودن میده اون همونیه که شبا وقتی به یادش می افتم تمام وجودم لبریز ازمیل به پرواز میشه اون همونیه که از صداش طنین آوای محبت و...
-
وقتی که
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 11:20
وقتی که دستای مهربونت صورت غم زده وخشکیده منو نوازش نکنه وقتی که از غم دوریت بوی عشق رو از یاد ببرم وقتی که صدای دلنشینت گوشامو نوازش نکنه وقتی که بوی بدنت رو از یاد ببرم وقتی پرنده ای نباشه وقتی قاصدکی نباشه وقتی قناری آواز نخونه چطور میشه به جوونه زدن نهال عشقمون امیدوار بود؟ چطور میشه امید داشت که قناری دوباره آواز...
-
فداکار
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 11:19
فراموشت نکردم فراموشم نکن از تو بد نجستم از من بدی مجو به یاد تو بودم به یادم باش در عشق تو سوختم ولی سوختنت را نخواهم عشق تو هم آن دم اسیرم ساخت آن دم که به سودای نگاهت آمیخته شدم عشق تو همان دریاییست که من سیلی خور امواج آنم عشق تو چون ابری است که بر شوره زار تنم می بارد تو را می خواهم نفسهایت را می خواهم نگاه هایت...
-
گفت و گو
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 11:05
با من بگو با من از عشق بگو با من از طراوت لبخند بگو با من از شکوفه های دل انگیز محبت بگو با من از آن پرنده ای بگو که آوای دردم را به تو رساند با من از آن ستاره شبهای فراق بگو که تنها همدم دردمند بود با من بگو با من از آن خالق عشق بگو با من از کسی بگو که عشق را به تو آموخت با من از آن لحظه بگو آن لحظه که نگاهایمان...
-
عشق
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 10:51
گاهی دست اتفاق را می گیرم که نیفتد . گاهی بالشم را پر از شعر های تازه می کنم تا خواب تو را ببینم . گاهی خواب هایم انقدر اشفته اند که نفس رویا ها را روی پیراهنم حس می کنم ودکمه ها را به رنگ جدایی می بینم . گاهی خوابهایم انقدر ارام و شفافند که وقتی چشم می گشایم جای پای تو روی فرش راه میرود . نمی دانم گنجشک ها تا کی با...
-
مرگ
پنجشنبه 29 دیماه سال 1384 12:16
همیشه در زندگی چیزهایی هست که نمی توان فراموش کرد . گاهی یک نگاه که در خلوت رویاها ایستاده و همیشه نگاه می کند . + گاهی اوقات فکر می کنم درست است که مرگ هم یکی از قوانین طبیعت است اما آدم تنها در برابر قانون است که احساس حقارت و کوچکی میکند و یک مسئله ایست که هیچ کارش نمی شود کرد حتی نمی شود برای از میان بردنش مبارزه...
-
رنگ دل
پنجشنبه 29 دیماه سال 1384 12:10
پاییز و باران سخت می بارد در یک شب سرد پاییزی ودر کناره پنجره ایستاده ام و به دوردست خیره شده ام من وقتی کنار پنجره می ایستم دلم می گیرد. ساحل بهانه ای است تا هرز گاهی بغض هایم را در خلوت آن در پناه صخره هاخالی کنم . من حقیقت را به تو گفتم و تو نیاموختی حقیقت *سکوت * است .دوباره دقیقه هارو کند و آهسته می بینم
-
حرف
پنجشنبه 29 دیماه سال 1384 11:59
حرفهایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفها یی است که برای نگفتن دارد وکتابهایی نیز هست برای ننوشتن و من اکنون رسیده ام به آغازچنین کتابی که باید قلم به دست گیرم و دفتر پاره کنم و جلدش را به صاحبش پس دهم و خود کلبه ی بی در و پنجره ای بخرم و کتابی را آغاز کنم .
-
یار غم
پنجشنبه 29 دیماه سال 1384 11:55
با نوک انگشت کوچکش پلک های بسته ام را گشود . نگاهم ، بی تردید ، به سوی او پر گشود . در او آمیخت . سیراب شدم ، جان گرفتم ، با مهربانی دستهایش بازویم را گرفت . کمکم کرد . برخاستم . او همچنان در من می نگریست ، من همچنان در او می نگریستم . گوئی از یک بیماری مرگبار ، از زیر یک آوار ، رها شده ام . خستگی قرن های سنگین و...
-
جمعه ی متروک
پنجشنبه 29 دیماه سال 1384 11:44
ساکت جمعه ی متروک جمعه ی چون کوچه های کهنه ‚ غم انگیز جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار جمعه ی خمیازه های موذی کشدار جمعه ی بی انتظار جمعه ی تسلیم خانه ی خالی خانه ی دلگیر خانه ی دربسته بر هجوم جوانی خانه ی تاریکی و تصور خورشید خانه ی تنهایی و تفأل و تردید خانه ی پرده ‚ کتاب ‚ گنجه ‚ تصاویر آه چه آرام و پر غرور گذر داشت...
-
خواب
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 10:16
کنارت نشستم و محو تماشای تو شدم، به عمق چشمانت فرو رفتم، وای خدای من! چه دنیای زیبایی را در پشت پرچین نگاهت زندانی کرده ای . پرنده های چشمانت چه زیبا و دلنشین آواز تنهایی را در نی غربت می نواختند. دلت انگار دنیای بکری است که قدمگاه هیچ رهگذری نبوده است، به خودم جرأت می دهم و در گوشه ای از آن بیتوته می کنم . آهنگِ...
-
یاد یاران
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 10:16
بی تو بودن چقدر سخته با تو بودن هم خودش درده بی تو فکر کردن محاله با تو بودن هم یه خوابه گفته بودی تو را از یاد خواهم برد ولی نبردم گفته بودی دل به دگری خواهم سپرد ولی نسپردم گفته بودی فراموشت خواهم کرد ولی نکردم گفته بودی غباری بر خاطرات خواهد نشست ولی ننشست ومی خواهم بدونی اگه کفر نیست گفته بودی تو دستت رو بالا بگیر...
-
عشق گمشده
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 10:12
عشق گمشده
-
قوقنوس
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 10:09
-
سوزن عشق
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 10:07
-
آبشار عشق
یکشنبه 13 آذرماه سال 1384 21:28